(اصلاحیه و مکمل)

 

در زبان ترکی ما فعل شاخماق چاخماق چیخماق را داریم.

شاخماق به معنی جرقه زدن است در اصل حرکت سریع در زمان است به معنی کوبیدن هم هست ( در اصل حرکت پر قدرت و نهایت نیرو است از شدت نیرو به اندازه و بزرگی اطلاق یافته و واژه ی چیخماق هم از این بن است)

چوخ به معنی زیاد هم از این ریشه است 
چاق در فارسی هم از این بن است
چاقو هم فارسیزه شده از چاخان به معنی تبر است
چاخان در فارسی هم گنده گویی از این فعل است.
شاخ به معنی بوینوز هم از این کلمه هست که در فارسی به معانی فرعی استفاده شده است.


واژه ی چیخماق از چاخماق یا شاخماق جدا شده است‌ 


الان هم در ترکی به صورت شاخ دور رایج است قبلا هم به شاه در آذربایجان شاخ میگفتند و الان هم انسان های پیر گاها شاخ تلفظ میکنند.

در اصطلاحاتی مثل شاخسی (شاه حسین) دیده میشود.

واژه خیشاه در اوستایی و خشایات در فارسی میانه همان واژه ی قاغا شاه (خاقان شاه ) شاه بزرگ به صورت صفت به شکل دیگر با صفت پادشاه ( رایج در ترکی به صورت پاشا ) یعنی بهادرشاه موجود است.
(ییخماق مشتق شده از یاخماق *برای توضیح تبدیل آوای چاخماق ارائه شده و ربطی به این پست ندارد*)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها